باب اسفنجی
دیروز برگشتنی رفتیم سر کوچه سوپر مارکت.هستی خانم سی دی باب اسفنجی رو دید.گیر داد که برام بخر.حالا این در حالی هست که کارتون باب اسفنجی رو هر روز عصر شبکه پویا نشون می ده و هستی و یه وقتهایی هم من باهاش می بینیم.نخریدم.وقتی دلیل نخریدنمو گفتم گفت من طاقت ندارم تا عصر (دو ساعت دیگه)صبر کنم تا ببینمش!خلاصه با اخم اومدیم خونه.رفت آب بخوره دوباره زد زیر گریه که آرم من دیگه تو لیوان باب اسفنجی ام آب نمی خورم چون یادش می افتماصلا تو هم داری دروغ می گی دیگه باب اسفنجی رو دوست نداری..خنده ام گرفته بود...
یه چند دقیقه ای که باهاش صحبت نکردم حالش خوب شد و اومد بغلم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی