شهر موشها
دیروز بعد از یک هفته هماهنگی با عمه هستی جون بالاخره تونستیم بریم سینما.چهار تایی اشکان و هستی و من و عمه زهرا.فیلم شهر موشهای 2 بود خانم برومند با ایده ای که از شهر موشهای بچگیمون(دهه 60) گرفته بود.اون موشها بزرگ شده بودند و حالا بچه هاشون سوژه داستان شده بودند.البته برای بچه ها جالبیش همون داستان کودکانه موشها بود و برای ما حس نوستالژیک کودکیمون.وسط فیلم هستی گریه کرد.بغلش کردم و پرسیدم چی شده؟گفت اسمشو نبر...(بچه گربه توی فیلم مامانش پیشش نبود و بچه موشها برای تنهاییش ترانه خوندند و ازش در برابر موشهای بزرگ که می خواستند از شهرشون بیندازند بیرون دفاع کردند)...
قربونش برم که اینقدر احساساتیه.
ولی در کل فیلم خوبی بود.به هستی و اشکان که خوش گذشت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی