اعتماد به نفس!
24 و 25 ام مهرماه رفتیم عروسی پسر عموم.سوار ماشین شدیم به باباش می گم بابا هستی اینقدر رقصید...
باباش می گه آره هستی؟
می گه آره آخه احتمال به نفسم بالاست؟!
من:
باباش:
خودش:
می گم اعتماد به نفس! نه احتمال به نفس!(حالا نمی دونم از کجا این به ذهنش رسیده بود!؟)
با کلی هجی کردن آخرشم یه چیزی گفت شبیه احتماد به نفس!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی