تولد هستی جون
تولد هستی من امسال تبدیل به یه خاطره خیلی بد یا نه شاید هم خوب شد.
امسال که متاسفانه به خاطر مامان امیر رضا و امیر حسین جشنی در کار نبود.قرار بود روز تولدش زودتر از سر کار بیام تا باهم بریم شهر بازی و بعدش رستوران که خیلی دوست داره و خلاصه براش به یادموندنی بشه.که از قضا من نتونستم زودتر بیام و بعدشم یه تصادف همه چی رو برعکس کرد.که ما تا نیمه شب تو بیمارستان بودیم.البته جای شکرش باقیه که ضرر جانی ندیده بودند.(هستی و بابایی).در هر صورت اون روز و شب بد گذشت بهمون.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی