هستی هستی ، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

تمام هستی ما

خوب

کتک می خوام

هنوز نمی دونه کتک چیه ؟!چند شب پیش عصبانی ام کرده بود گفتم هستی انگار کتک می خوای؟گیر داده بود می گفت کتک می خوام.هیچی دیگه کارش به گریه کشید همش می گفت کتک!!!کتک می خوام.احتمالا با پفک اشتباه گرفته بود.خلاصه هم خندمون گرفته بود و نمی دونستیم چجوری آرومش کنیم.چون هیچ چیزی ساکتش نمی کرد.تا یادش می اومد می گفت کتک....کتک می خوام. ...
9 تير 1390

هستی و دسته گلهاش!

می خوام خیاطی کنم دخترم قیچیمو می خواد برای اینکه ساکتش کنم قیچی ناخن گیرشو بهش دادم و کاغذ که مشغول باشه.امروز دیدم هم شلوار نازنینشو قیچی کرده هم متر منو 3 تکه.دعواش کردم گفت قیچی کردم...بابا چسب بزنه.... خدا رحم کرد.
9 تير 1390

داری می ری بار بیاری؟

تو شعر حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو که تقریبا حفظه یه قسمت هست که حسنی به الاغ می گه چرا یورتمه می ری؟الاغه در جواب می گه دیرم شده عجله دارم دارم می رم بار بیارم. حالا یا خودش یا باباش مورد مصداق قرار گرفته.وقتی باباش می خواد بره بیرون می پرسه کجا می ری؟باباش می گه دیرم شده.میرم بیرون. سریع می گه داری می ری بار بیاری؟
9 تير 1390

غذا نخوردن

موقعی که غذا نمی خوره می گم اگه نخوریش میدم اشکان جون بخوره نگار جون بخوره.(اینا پسر عمه دختر دایی همسنش اند)بلا یاد گرفته.وقتی خودش نمی خواد بخوره پیش دستی می کنه در حالی که به سمت در نگاه می کنه داد می زنه می گه نگارجون ....اشکان جون.....بیا بخور بیا....هستی جون می خوره ها!!!
9 تير 1390

علایقت

با بعضی از اطرافیانت (من-بابا-مامانم)سر به سرشون می گذاری .وقتی دراز کشیدن و کف پاشون معلومه می ری کف پاشونو قلقلک می دی و می خندی و می خوای ببینی عکس العمل اونا چیه؟ از اینکه وسایل سنگینی رو این ور  و اون ببری خیلی خوشت می آد. حالا دیگه تو کار بالا و پایین اومدن از مبل و تخت خواب حرفه ای شدی.! معمولا غذاتو که می خوری سرتو تکون می دی و می گی به به.و توپ بازی رو دوست داری. بازی اتل متل تو تو له -لی لی حوضک-و بازی پنج انگشت .به بازی اتل متل می گی ادل ادل با نوک انگشتت روی کف دست دیگت حرکت دایره ای درست می کنی و می گی:حوضک... آها..توپ بازیو اینطوری دوست داری که من یا بابت توپ رو بندازیم هوا یا روی زمین پرت کنیم ..تو هم هر ...
8 تير 1390

15 ماهگی

هر چیزی رو که دستت می گیری سعی می کنی بازش کنی.  دیروز از میز تلویزیون یه حلقه فیلم ویدیویی درآورده بودی بیرون و به بابات اصرار می کردی که نگاتیوشو درآره!!!! برای اینکه مشغول شی آلبوم عکسی که تو کاشان گرفتیم رو بهت دادم ..یک لحظه غفلت کردم دیدم داری دل و روده عکسهارو در می آری بیرون! ازت گرفتم.با سماجت ازم می خواستی و می گفتی..قوله... آخه عکس فاطمه توش بود.این عکسی هست که فروردین 88 با خاله فاطمه و عموامیر رفته بودیم کاشان اینم اون یه نمونه از اون عکسها.   ...
8 تير 1390

امان از درد دندون!

هستی جون 5 ماهه که بود دو تا از دندوناش دراومد.در کل خیلی شیر می خورد یعنی زمان زیادی شیرتو دهنش می موند.شبها هم که تا شیر نمی خورد خوابش نمی برد.بعضی وقتها یک شاعت می شد! و شاید جنس دندوناش هم به همه عوامل دامن زدند و با وجود اینکه از همون 5-6 ماهگی مسواک زدنشو شروع کردم و سعی می کردم زیاد بهش شکلات و بیسکوییت ندم اما... در حال حاضر دندوناش (4 تا آسیا)خراب شده و یکیش چند روزیه درد می کنه.از 7-8 ماه پیش هم کارم شده به دندونپزشک مراجعه کنم.سه بار هم دندوناشو وارنیش کردیم.اونقدر حساس شده بودم که همه می گفتند بی خیال شو اینهمه بچه دندوناشون خراب می شه سیاه می شه...بچم از بس دندون پزشک دیده از دین دکترها وحشت می کنه .شاید اشتباهم هم همین بو...
8 تير 1390

بدون عنوان

بالاخره هستی رو سه شنبه بردیم و خانم دکتر دندون هستی رو عصب کشی کرد البته پانسمان کرد تا هفته بعد. خودم خیلی استرس داشتم ولی طبق معمول نباید به هستی نشون می دادم.همش با خانم دکتر سعی می کردیم مشغولش کنیم.وای وقتی با اون شدت گریه می کرد انگار تمام وجودم درد می کشید. اما بعد از اینکه تموم شد راحت شدم.انگار یه بار سنگینی رو از رو دوشم برداشتند. ...
8 تير 1390

تونل سرسره در پارک

پریشب خاله فاطمه زنگ زد و  گفت دارند می آیند خونه ما. وقتی به هستی گفتم بیا خونه رو مدتب کنیم طیق معمول پرسید مامان کی می خواد بیاد.این سوال همیشگیشه.یا جواب می دم بابا داره می آد و یا می گم هیچ کس خودمون داریم زندگی می کنیم.به طوری که یکی از تکیه کلامهای هستی شده که :هیچی داریم زنده ای(همون زندگی خودمون)می کنیم. خلاصه انچنان حرفه ای به من تو مرتب کردن خونه کمک می کرد و خوشحال بود که نگو. فاطمه و امیرآقا اومدند.بعد از شام ساعت 12 شب بود که تصمیم گرفتیم بریم پارک یه هوایی بخوریم. تو پارک الغدیر هستی رو سوار سرسره کردیم یه تونل سرسره هم بود که مناسب بچه های بزرگتر بود اون شب هستی رو فقط سوار سرسره های کوچیک کردیم و خودمون یه دلی ا...
8 تير 1390